اورژانسها بهشت اراذل واوباش!! خاطره پزشکی
نوشته : دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
ویراستاران : سیمین گله بان و فریده گل افشان
عصر شیفت آرامی را سپری میکردیم.یک بیمار رنال کولیکی (فردی که درد، ناشی از سنگ کلیه یا عفونت کلیوی دارد و درد بسیار شدید دارند) که بیقراری زیادی میکرد، دراورژانس درمان می کردیم.با پرستار آقایی، سرگرم تزریق وریدی آمپول مرفین بودیم که ناگهان صدای شدیدی همچون صدای انفجار یک بمب در سالن اورژانس به گوش رسید.تا به خودمان بیاییم انفجار دیگری رخ داد. ما دو نفر که همان جا خشکمان زد.بعد از چند دقیقه همگی، دویدیم که ببینیم چه اتفاقی افتاده است.انفجاری وجود نداشت،فقط آقایی بسیار پر هیکل و جوانی که به شدت عصبانی بود با مشت خود مستقیم به داخل پنجره های کوچک در اورژانس که چوبی و فلزی بودند وارد کرده و از هر دو دست فرد مذکور خون فوران می کرد و با صدای بلند نعره میزد و دنبال پزشک شیفت صبح می گشت و فریاد کنان می گفت:من آمده ام که همه یتان را بکشم،خصوصا آن دکتری که به دوست من کمک نکرده و باعث فوت او شده است. فرد پر هیکل کم لطفی نکرد روی تمامی تابلوهای نصب شده به دیوارهای اورژانس مشتی کوبید و همه را شکست. به هر فردی که لباس سفید پوشیده بود فحش می داد و به هر کسی که در تیررسش بود مشتی نثار می کرد.نگهبان اورژانس و پلیس بیمارستان نیز نتوانستند از عهده اش بر آیندوپلیس 110 نیز آمد ولی آنها نیز کاری از دستشان بر نیامد.پلیس نیروی مخصوص که دارای باتونهای کوچک برقی با کلاههایی همچون کلاههای سامورایی بودند نیز وارد این معرکه شدند که آنها نیز مفید واقع نشدند.وسط سالن اورژانس مانند رینگ بوکسی شده و قهرمان بدون حریف، کسی نبود جز آقای پرهیکل پر زورو بد دهان که ،به همه کادر و پزشکان به اندازه تمام عمرشان فحش ناموسی داد.بیماران دیگر و همراهان آنها نیز از ترس با وجود بیماریی اورژانسی شان به گوشه ای خزیده بودند و جیکشان در نمی آمد. فرد پر هیکل همانطور که حریف می خواست، به انتهای سالن اورژانس رفت اتفاقاً به یکی از همکاران خدماتی که به آرامی زمین را تی می کشید از پشت یک مشت حواله کرد، آن همکار خدماتی به آرامی برگشت و گفت بامن بودی آقا؟! منو چرا زدی ؟ من که با شما کاری نداشتم و شما را ندیده ام.
فرد ضارب جواب داد آره داداش من بودم الان چشمت رانیز درمی آورم !!.همکارمان بااینکه قدش کوتاه تراز فرد ضارب بود به او فرصت نداد ،از یقه او گرفت واز زمین بلند کرد وگفت نزاییده کسی که بتواند مرا بزند، پس می خواهی چشمانم رانیز در بیاوری؟!. بعد یک مشت به صورتش زد ضربه چنان قوی بود که سر فرد ضارب چرخید وگیج رفت . همکار خدماتی هی مشت می زد تا با لاخره دهها پلیس با لباس ها و وسایل مختلف به سرش ریختن و به خارج از اورژانس بردند ده دقیقه بعد باز چند پلیس آمدند وگفتند آن همکارتان کجاست ؟همکا رمان گفت من را می خواستید ؟ پلیس ها جواب دادند بله لطفاًبه حیاط بیایید !!ما نیز به دنبال آنها بیرون اورژانس رفتیم خیلی جالب بود با اینکه دستان آقا هیکله دست بند زده بودند ولی نتوانسته بودند او را داخل ماشین پلیس کنند !! واین داستان باز باضربه های جانانه همکارمان فیصله پیدا کرد . بعد ها فهمیدیم که همکارمان جزء یکی از بوکسورهای بنام سال ها پیش بوده و جالب اینکه مغازه زرگری ای در یکی از استان های بزرگ داشته ولی به خاطر ورشکستگی اش ، کارش به کار خدماتی بیمارستان کشیده بود .القصه سریع یک صورت جلسه با امضاء تمامی کادر وپزشکان نوشته وشکایتی نیز علیه فرد مذبور تنظیم شد . بعد از چند روز معلوم شد که وی دوست فردی بود که به خاطره دختری خودکشی کرده و جسد دوستش را به اورژانس آورده و چون پزشک وکادر اورژانس شیفت صبح، کاری از دستشان بر نیامده بود جسد را به سردخانه انتقال می دهند و این آقا بعد از شنیدن موضوع غیرتی شده وبه فکر اینکه کسی کاری نکرده جهت انتقام بر آمده بود. جالب ترین موضوع اینکه او در بازداشتگاه علیه کادر و پزشکان بیمارستان شکوائیه تنظیم می کند !! مبنی بر اینکه کادر و پزشکان بیمارستان علاوه بر اینکه به دوستم نرسیده اندو باعث فوت او شده اند مرا نیز ناجوانمردانه کتک زده اند !! . قاضی دادگاه نیز چون جریان را ندیده بود جریان را به نفع وی خاتمه داده بود تا اینکه باوساطت و شکایت مجدد حراست و خود پلیس که شاهد موضوع بودند مسئله را بارضایت هر دو طرف به خاطر رعایت منشور حقوق بیمار و همراه !!به سادگی حل گردید!! و چنین عنوان شد که وی حالت طبیعی نداشته و چنین اتفاقاتی قابل انتظاربوده واین کادر بیمارستان هستند که بایستی وضعیت طرف مقابل را درک میکردند !. روزی نیست که متأسفانه چنین اتفاق های در اورژانس ها توسط اراذل و اوباش در اورژانسها رخ ندهد وحقوق کادر ،پزشکان و حتی دیگر بیماران ضایع نشودپس فعلا اورژانس ها بهشت اراذل واوباش هستند و تحصیل کرده ترین افراد این جامعه اسلامی به واسطه وجود حقوقی بنام منشور حقوق همراه و بیمارمصون از تعرض نیستند در حالیکه آلان یک متعاد در این جامعه بیمار تلقی میشود ولی حمله به پرستار و پزشک یک جریان طبیعی تلقی میشود !!!!! .